سال ها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها میخواهی؟
صبح تا نیمه شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن میگویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریاست؟
نوری از روزنه ی فرداهاست؟
یا خداییست که از روز ازل ناپیداست؟
ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 5 / 10 / 1390برچسب:یه, ضرب, به, یادتم, :: 9:58 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
درباره وبلاگ
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:
درعصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار !
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو !
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن ،
... ... کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام !
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو !
حریر غمش را کنار بزن ! مرا می یابی... :(